تا وقتی که زندگی خود را با دیگران مقایسه میکنم، از احساس بهبودی و رهایی لذتی نخواهم برد. چون بعضیها توانایی و چیزهایی دارند که من ندارم، همین مسئله برای بهم ریختن من کافی است، وقتی به مقایسهها فکر میکنم در دام تأسف و افسوس خوردن گرفتار میشوم. برنامه خودیاری قدمها برای افرادی مثل من که وابستگیهای متفاوتی دارند، طراحی شده است، که بیخودی غم و غصه نخوریم. در این اصول به روابط بین خود و خداوند بیشتر اهمیت داده شده است، که میتواند مرا از مقایسهها و ناامیدیها برهاند. بعضی از ما از به کار بستن این اصول سرباز میزنیم، دلیل این کار به خاطر همان مظلومنمایی و مقایسه کردنهاست، که ما را از ادامهی برنامه ناامید میکند. امروز با این که میدانم به کمک نیاز دارم ولی ذهنیت من به خاطر داشتن ترس فعال مانع تقاضای کمک شدن میشود، احساسی به من دست میدهد که اگر کمک بخواهم، انگار گدایی کرده و شخصیت و غرورم زیر سؤال کشیده میشود. امروز تا وقتی که خودم را سرزنش و ملامت و مقایسه میکنم، درهای بهبودی را به روی خود بستهام، اینکار به راحتی من را دوباره به افسردگی دچار میکند. بیماری من چند وجهی و کاملاً مجهول و ناشناخته است .!
‼️من، دشمنِ خودم هستم‼️
درباره این سایت